دمرغیلغتنامه دهخدادمرغی . [ دُم ْ م َ غا ] (ع ص )سخت سپید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دارغیاثلغتنامه دهخدادارغیاث . (اِخ ) دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار. واقع در بیست و پنج هزارگزی جنوب خاوری بیجار. در کنار راه شوسه ٔ بیجار بهمدان ، محلی تپه ماهور، سردسیر
درغیشلغتنامه دهخدادرغیش . [ دَ ] (اِ) انبوه و بسیار. (برهان ) (آنندراج ). ظاهراً مصحف وغیش است . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به وغیش شود. || نوعی از زردآلو. (برهان ) (آنندراج )
دماغیلغتنامه دهخدادماغی . [ دِ ] (ص نسبی ) منسوب به دماغ ، به معنی مغز. مغزی . مخی : امراض دماغی . (یادداشت مؤلف ). || باطل و بیهوده و بیمعنی . (ناظم الاطباء). || مغرور. (ناظم ا