کیفلغتنامه دهخداکیف . [ ک َ / ک ِ ] (از ع ، اِ) نشئه و بیهوشی ، وچیزی که نشئه و بیهوشی آرد، مجاز است . (غیاث ) (آنندراج ). نشئه و مستی . (ناظم الاطباء). در تداول فارسی زبانان ،
دماغلغتنامه دهخدادماغ . [ دَ ] (اِ) انف . بینی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). عضو و اندام واقع در وسط چهره . آلت بویایی . بنظر می رسد که این معنی و معانی بعدی نیز عموماً از معنی ن
کوکلغتنامه دهخداکوک . (اِ) به معنی کمان باشد. (برهان ). کمان .(ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || آواز و صدای بسیار بلند را نیز گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). آواز بلند. (آ
تخت شدنلغتنامه دهخداتخت شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) هموار و مساوی شدن و در دندانهای اسب علامت پیری است اسب را. رجوع به تخت شود. || در افیون و تریاک ، کنایه از کمال نشئه مند شدن
تیرهلغتنامه دهخداتیره . [ رَ / رِ ] (ص ) تاریک و سیاه فام . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تاریک . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث اللغات ). تار و مظلم . (ناظم الاطباء