منتشر شدن (درچیزی)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام تشر شدن (درچیزی) پخش شدن (در چیزی)، پراکنده شدن فراگرفتن▲، نفوذ کردن، سرایت کردن پُر کردن
دندان داشتنلغتنامه دهخدادندان داشتن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) دارای دندان بودن . || کنایه از چشم داشت و توقع داشتن باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء).- دندان بر چیزی داشتن ؛ چشم داشتن و توقع
رو داشتنلغتنامه دهخدارو داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از شرم حضور داشتن . (از آنندراج ). رودربایستی داشتن : کوبکو دربدر ز بس گردیدگریه در پیش ناله رو دارد. کلیم (از آنندراج ). ||
نوبت داشتنلغتنامه دهخدانوبت داشتن . [ ن َ / نُو ب َ ت َ ] (مص مرکب ) پاس داشتن . حفاظت کردن . کشیک کشیدن : و بر هر دربندی هزار مرد نوبت است که هر شبی نوبت دارندو تا سال دیگر نوبت بدین
داشتنلغتنامه دهخداداشتن . [ ت َ ] (مص ) دارا بودن . مالک بودن . صاحب بودن چیزی را. صاحب آنندراج گوید: داشتن ، معروف و این گاهی یک مفعول دارد و گاهی دو مفعولی آید چنانکه گوید:فلان
جمجمةلغتنامه دهخداجمجمة. [ ج َ ج َ م َ ] (ع مص ) سخن ناپیدا گفتن . (منتهی الارب ). || پنهان داشتن چیزی در دل . || هلاک گردانیدن . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).