چینلغتنامه دهخداچین . (اِ) شکن و بهم کشیدگی و ترنجیدگی در پوست روی یا پارچه یا چرم و امثال آنها. آژنگ . (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکنج . (برهان ) (آنندراج ). یرا. (ملحقات برهان
تالغتنامه دهخداتا. (اِ) پهلوی ، tak عدد. شماره : عاصم هفت تا تیر داشت و به هرتائی مردی رابکشت . (کشف الاسرار ج 1 ص 548 از فرهنگ فارسی معین ).گاهی در شماره کردن بعدد، «تا» الحا
انتصاب نمودنلغتنامه دهخداانتصاب نمودن . [ اِ ت ِ ن ُ/ن ِ/ن َ دَ ] (مص مرکب ) قیام کردن . اقدام کردن : تا دل میل نکند زبان به ارتکاب جرایم انتصاب ننماید. (سندبادنامه ص 325).
عنان دادنلغتنامه دهخداعنان دادن . [ ع ِ دَ ] (مص مرکب ) دوانیدن اسب . (غیاث اللغات ). لگام راست کردن تا اسب به تیزی رود. (از آنندراج ). بتعجیل روان شدن و دوانیدن اسب . (ناظم الاطباء)
یافتنلغتنامه دهخدایافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج