فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: اختیار آتی
ن، اقدام کردن، دستزدن، راهی شدن، عزم کردن، پیشقدم شدن، عهدهدار شدن، قصد کردن، آمدن، برخاستن، آستین بالا زدن (کردن)، داوطلب شدن، دست بهکار شدن، دردست گرفتن، مشغول کار شدن
دل بهدریا زدن، جسارت کردن، قمار کردن
جامۀ عمل پوشاندن، عملی ساختن، عملی کردن، انجام دادن
آرزویِ کسی را برآور