دلابلغتنامه دهخدادلاب . [ دُل ْ لا ] (اِ) صندوقچه که در دیوار نصب نمایند. (آنندراج ). دولاب . دولابچه . رجوع به دولاب شود.
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آ
بستلغتنامه دهخدابست . [ ب َ ] (اِ) سد. (برهان ) (هفت قلزم ). بند و سد. (ناظم الاطباء). || (مص مرخم ) بستن . سد نمودن . (انجمن آرا) (آنندراج ). بستن و سد کردن . (فرهنگ نظام ) :
نقشلغتنامه دهخدانقش . [ ن َ ] (ع اِ) صورت . (آنندراج ) (از بهار عجم ) (ناظم الاطباء). تصویر. رسم . ترسیم . شبیه صورت و شکل . توخش . (ناظم الاطباء). شبیه . تمثال : بت اگر چه لطی
بریدنلغتنامه دهخدابریدن . [ ب ُ دَ / ب ُرْ ری دَ ] (مص ) قطع کردن . (آنندراج ).جدا کردن . (ناظم الاطباء). جدا کردن با آلتی برنده چون کارد و غیره . (یادداشت دهخدا). اًبتات . اًترا
کمر بستنلغتنامه دهخداکمر بستن . [ ک َ م َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کمربند بر میان بستن : کمرش دیدی و شاهانه کمر بسته همی دیده ای هیچ شهی بسته بدین زیب کمر. فرخی .راست گفتی سفندیارستی بر