درنگیلغتنامه دهخدادرنگی . [ دِ رَ ](ص نسبی ) آهسته کار. بطی ٔ. بطیئة. کاهل . تنبل . مماطله کار. (یادداشت مرحوم دهخدا). اهمال کار : برو تا به درگاه افراسیاب درنگی مباش و منه سر به
پیل، ≠ قویفرهنگ مترادف و متضاد۱. برومند، پراستقامت، پرتوان، تند، تنومند، توانا، توانمند، دلیر، زفت، زورمند، قادر، قلچماق، نیرومند ۲. سخت، شدید ≠ ضعیف، کمزور
پرهمتلغتنامه دهخداپرهمت . [ پ ُ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) بزرگ همت . جوانمرد. دلیر. باعزم . کوشا. پرخواهش . قوی . پراستقامت .