دلگرملغتنامه دهخدادلگرم . [ دِ گ َ ] (ص مرکب ) مشتاق . بامیل . شایق . (ناظم الاطباء). علاقه مند به کاری . امیدوار به کاری .- دلگرم شدن ؛ شایق شدن . علاقه مند گشتن . تشویق شدن .
امیدوارفرهنگ نامها(تلفظ: omi(m)dvār) آرزومند ، متوقع ، منتظر؛ ویژگی آن که احساس دلگرم کننده نسبت به برآورده شدنِ خواستههایش دارد ، یا آن که به طور کلی به آینده خوش بین است ؛ (در