دلپسندلغتنامه دهخدادلپسند. [ دِ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) پسند دل . دل پسندیده . پسندیده ٔ دل . آنچه یا آنکه دل پسندد. دلپذیر. مرغوب و دلاویز. (آنندراج ). پسندیده . مطبوع . دلاویز. م
دل پسندیلغتنامه دهخدادل پسندی . [ دِ پ َ س َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت دلپسند. مطبوعی . دلپذیری . مقبولی : خریدندش به چندان دلپسندی رساندندش به چرخ از سربلندی . نظامی .رجوع به دلپ
خوشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. دلپسند.۲. شاد؛ شادمان.۳. گوارا؛ مطبوع: آب خوش.۴. [قدیمی] سرسبز؛ خرم: ◻︎ گل همین پنج روز و شش باشد / واین گلستان همیشه خوش باشد (سعدی: ۵۴).۵. [قدیمی] خوب؛ نیک