دلپذیریلغتنامه دهخدادلپذیری . [ دِ پ َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت دلپذیر. مطبوع بودن . مرغوب بودن .دلخواه بودن . دلنشین بودن . محبوب بودن : هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی به دلپذیری نقش نگار ما نرسد.حافظ.
دلداریلغتنامه دهخدادلداری . [ دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دلدار. معشوقگی . معشوق بودن . محبوب بودن : ز دلداری دلی بی بهر بودش ز بی یاری شکر چون زهر بودش . نظامی .دلت گرچه به دلداری نکوشدبگو تا عشوه رنگی می فروشد. <p class