دلولةلغتنامه دهخدادلولة. [ دُ ل َ ] (ع مص ) رهنمونی کردن و توفیق راست کرداری دادن . (آنندراج ). ارشاد کردن . هدایت نمودن . (از اقرب الموارد). دلالة. رجوع به دلالة شود.
دلوچهگویش اصفهانی تکیه ای: dulča طاری: --------- طامه ای: dulǰikesle طرقی: dülči کشه ای: dül-e kas نطنزی: --------
دلیلیلغتنامه دهخدادلیلی . [ دِل ْ لی لا] (ع مص ) راهنمایی کردن و ارشاد و هدایت کردن . (از اقرب الموارد). دلالة. دلولة. و رجوع به دلالة و دلولةشود. || (اِ) به معنی دلالة است ، یا
دلالةلغتنامه دهخدادلالة. [ دَ ل َ ] (ع مص ) رهنمونی کردن کسی را و توفیق راست کرداری دادن به وی . (از منتهی الارب ). راه نمودن . (المصادر زوزنی ) (دهار). راهنمایی کردن به راه صواب