دلورلغتنامه دهخدادلور. [ دِ وَ ] (ص مرکب ) دلوار. بی باک . شجاع . دلاور. متهور. باجرأت . (ناظم الاطباء).
دلارلغتنامه دهخدادلار. [ دُ ] (انگلیسی ، اِ) واحد پول ایالات متحده ٔ آمریکا (اتازونی ).- گروه دلار ؛ (اصطلاح اقتصادی ) مجموعه ٔ کشورهایی که واحد پول آنها مبتنی بر دلار است ، چنانکه بنای واحد پول گروه دیگری از کشورها لیره ٔ استرلینگ است .
دلاورلغتنامه دهخدادلاور. [ دِ وَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای سه گانه ٔ شهرستان چاه بهار، مشهور به دشتیاری دلاور. رجوع به دشتیاری دلاور در همین لغت نامه شود.
دلگرلغتنامه دهخدادلگر. [ دِ گ َ ] (اِ) بُکران طعام باشد و آن طعامی است که بر ته دیگ چسبیده است و بزور کفگیر جدا کنند. (برهان ) (آنندراج ). قدری از طعام که در ته دیگ مانده باشد.(لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). رجوع به دلگیر شود.
دلگرلغتنامه دهخدادلگر. [ دُ گ َ ] (اِ مرکب ) دولگر. سازنده ٔ دول . سازنده ٔ دُل : که در شهر عاصی شد آهنگری بزد درزمان گردن دلگری .شمسی (یوسف و زلیخا).
دلوارلغتنامه دهخدادلوار. [ دِ ] (ص مرکب ) دلور. بی باک . شجاع . دلاور. متهور. باجرأت . (ناظم الاطباء).