دلنوازیلغتنامه دهخدادلنوازی . [ دِ ن َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دلنواز. عمل دلنواز. نواخت دل . نوازش دل . شفقت . مهربانی . تسلی . (ناظم الاطباء). خاطرنوازی . دلجوئی : ابری که ز
تسلی گاهلغتنامه دهخداتسلی گاه . [ ت َ س َل ْ لی ] (اِ مرکب ) جای دلنوازی و مکان تسلا. (ناظم الاطباء). از عالم تجلی گاه چنانکه در لفظ تسکین کده گذشت . (آنندراج ). و رجوع به تسکین کده
مسلاةلغتنامه دهخدامسلاة. [ م َ ] (ع اِ) مسلات . تسلی و دلنوازی . (ناظم الاطباء). سبب تسلی و خرسندی . و رجوع به مسلات شود.
تلطف کردنلغتنامه دهخداتلطف کردن .[ ت َ ل َطْ طُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نرمی کردن . مهربانی کردن . نوازش و دلنوازی کردن . لطف کردن : چون روی من ببینی با من کنی تلطف مهمان بری به خانه نقل