2278 مدخل
۱. شیری که به آن پنیرمایه زده باشند و اندکی سفت شده باشد.۲. شیر بریده که در دستمال ریخته و آب آن را گرفته باشند.
بسته، منجمد، منعقد
clot, scab
دلمه
تربة , هلام
dolma
دَلَمه، لخته، شیرى که تازه پنیر یا ماستشده باشد.
دریچه پایین تنور
نوعی غذا که با برگ انگور و برنج درست می شود
لخته شده ،بسته،آمیخته شده شیر و مایه
داخل بادمجان یا فلفل یا گوجه فرنگی را برنج و گوشت ریخته و میپزند
نولینا میکروکارپا
ngaio
نابغه
بی احتیاطی
عجیب نیست
دلمه شدن ماست/ختنه کردن/از نفس افتادن، خسته شدن/قطعی کردن قیمت
دلمه , لرزانک , ماده لزج , جسم ژلا تيني
دلمه ها، لباده، طولامه