دلسردکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه ننده، مأیوسکننده، بیفایده، بینتیجه، غیر کافی فریبنده، قلابی تجهیزنشده
دردکنندهلغتنامه دهخدادردکننده . [ دَ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) دردکن . دردآورنده . مورث رنج و الم . دردآور. آزاردهنده : بضرورت برسانید وقتی که سلطان در خشم بود از اخبار دردکنن
منصرفکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام نصرفکننده، بازدارنده، دلسردکننده، اخطارآمیز، اعتراضآمیز، انتقادی رامکننده، سرکوبگر مانع، معترض بدگمان، شکاک مقاومت کننده، مقاوم بیزار
بینتیجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل فرجام، بیعاقبت، بهبنبست رسیده، نافرجام، دلسردکننده، هدر، بیفایده، بیهوده، مشروط، مردود ضعیف، بدون نتیجه، بهمقصدنرسیده، نارسا ساقط، ملغا، ب
بیهودهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود عارضی، عبث، باطل، ناچیز، بیپایه، بیپا، بیجهت، بیخود، بیاساس، پوچ، مهمل، توخالی، بینتیجه، بدفرجام، بیعاقبت، دلسردکننده، هدر، بیفایده، مشروط،