دلسافرهنگ نامها(تلفظ: delsā) (دل + سا (پسوند شباهت)) ، همچو دل که جایگاه عواطف و احساسات در انسان است . مثل قلب ؛ (به مجاز) دارای احساس ، دارای عاطفه .
دلثعلغتنامه دهخدادلثع. [ دَ ث َ ] (ع ص ) راه نرم در زمین نرم یا سخت که در آن نشیب نباشد. || مردی که بن دندان او بسیار گوشتناک باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دِلثِع. رجو
دلثعلغتنامه دهخدادلثع. [ دِ ث ِ ] (ع ص ) مرد بدبوی آلوده به نجاست . (منتهی الارب ). بدبوی پلید. (از اقرب الموارد) . || مرد برگشته لب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) . || مردی که
دلسازلغتنامه دهخدادلساز. [ دِ ] (نف مرکب ) دل سازنده . سازنده ٔ دل . دلنواز و خاطرنواز. (ناظم الاطباء).
دلسازیلغتنامه دهخدادلسازی . [ دِ ] (حامص مرکب ) دلساز بودن . رجوع به دلساز شود. || شوق . || حمیت و غیرت . (ناظم الاطباء).
دلسازلغتنامه دهخدادلساز. [ دِ ] (نف مرکب ) دل سازنده . سازنده ٔ دل . دلنواز و خاطرنواز. (ناظم الاطباء).
دلسازیلغتنامه دهخدادلسازی . [ دِ ] (حامص مرکب ) دلساز بودن . رجوع به دلساز شود. || شوق . || حمیت و غیرت . (ناظم الاطباء).