دفینۀ نذریvotive hoardواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از اشیا، ازجمله مواد خوراکی، که با مقاصد آیینی بهعنوان نذر در زمین دفن شده است
دفینۀ بازرگانیmerchant's hoardواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از اشیا با کاربردهای متفاوت که میتوان حدس زد به دست یک بازرگان درحالسفر با نیت دستیابی مجدد به آن دفن شده باشد
دفینۀ ریختهگریfounder's hoardواژههای مصوب فرهنگستاندفینهای شامل اشیای فلزی شکسته و ناهمگن و شمش و ضایعات ریختهگری و گاه اشیای کامل، همراه با ابزار ریختهگری مانند قالب و پتک و انبر و سندان
دفینۀ شخصیpersonal hoardواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از اشیای شخصی که در زمان ناآرامی یا آشوب برای حفاظت دفن شده است
دفینۀ غارتیhoard of lootواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از اشیایی که در جریان یک شبیخون غارت شدهاند و بعد آن را دفن کردهاند
محوطۀ نذریvotive siteواژههای مصوب فرهنگستانمحوطهای که در آن دفینۀ نذری شامل اشیای نذری یا استخوانهای حیوانات قربانیشده را قرار میدادند
نهشتۀ نذریvotive depositواژههای مصوب فرهنگستانمحیط باستانشناختی کشف پیشکش نذری و دفینۀ نذری و پیشنذر و دیگر انواع اشیای نذری
ذهبلغتنامه دهخداذهب . [ ذَ هََ ] (ع اِ) زر. طلا عقیان . ذَهبة. تبر. عسجد. سام . عین . نضر. ج ، اَذهاب ، ذُهوب . ذُهبان ، ذِهبان . یکی از اجساد کیمیاگران و ارباب صناعت کیمیا از
نعمتلغتنامه دهخدانعمت . [ ن ِ م َ ] (ع اِ) مال . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ثروت . دسترس . (غیاث اللغات ). ثروت . دارایی . رجوع به نعمة شود : امروز به اقبال توای میر خراسان ه
زخملغتنامه دهخدازخم . [ زَ ] (اِ) این لغت در پهلوی هم بوده است . (از فرهنگ نظام ). پهلوی زخم یا زحم زام کردی افغانی زخم ، بلوچی زخم و زام (شمشیر). (فقه اللغه ٔ هرن ص 652). گیلک