دفیفلغتنامه دهخدادفیف . [ دَ ] (ع مص ) قریب زمین پریدن طائر یا بر زمین نشسته جنبانیدن هر دو بال را. (از منتهی الارب ). حرکت دادن پرنده دو بال خود را، چون کبوتر. و در حدیث است که
خفیف و دفیفلغتنامه دهخداخفیف و دفیف . [ خ َ ف ُ دَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تر و چسبان . (یادداشت بخط مؤلف ).
خفیف و دفیفلغتنامه دهخداخفیف و دفیف . [ خ َ ف ُ دَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تر و چسبان . (یادداشت بخط مؤلف ).
دفلغتنامه دهخدادف . [ دَف ف ] (ع مص ) جنبانیدن مرغ هر دو بال را در پریدن . (از منتهی الارب ). دفیف . (اقرب الموارد).پریدن مرغ در روی زمین . (دهار). پریدن مرغان بطوری که بالها
حجیللغتنامه دهخداحجیل .[ ح َ ] (اِخ ) آبی در صمّان است . أفوه اودی گوید:و قد مرت کماة الحرب مناعلی ماء الدفیفةو الحجیل .(معجم البلدان ).
رفتارلغتنامه دهخدارفتار. [ رَ ] (اِمص ) سلوک . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حاصل بالمصدر رفتن . و مستانه ، شتاب آلود از صفات ، و موج از تشبیهات اوست و با لفظکردن مستعمل .