دفنیلغتنامه دهخدادفنی . [ دَ ف َ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به دفنة که شهرکی است در شام . (از الانساب سمعانی ).
دفنیلغتنامه دهخدادفنی . [ دَ ف َ نی ی ] (ع اِ) نوعی از جامه های خطدار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دفنیلغتنامه دهخدادفنی . [ دَ نا ] (ع اِ) ج ِ دَفین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دفین شود.
دگرگونی دفنیburial metamorphismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دگرگونی در توالیهای رسوبی ـ آتشفشانی در حوضۀ رسوبی یا ژرفناوههای اقیانوسی مدفونشده در توالیها
ژان دپیفانیلغتنامه دهخداژان دپیفانی . [ دِ ] (اِخ ) مورخ بیزانسی در نیمه ٔ دوم قرن ششم میلادی . او تاریخی در حوادث سال 571 - 572 تا حوادث سال 592 - 593 م . گرد آورد
دفناءلغتنامه دهخدادفناء. [ دُ ف َ ] (ع ص ) ج ِ دَفین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دفین شود.
دفنلغتنامه دهخدادفن . [ دَ ] (ع ص ) گمنام بیقدر: رجل دفن ؛ مرد گمنام و بی قدر. (منتهی الارب ). خامل و گمنام . (از اقرب الموارد). || مدفون و دفن شده . ج ، أدفان . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || آبشخور و منهل دفن شده و انباشته شده . (از ذیل اقرب الموارد از تاج و لسان ). || زمین دفن شده و
دگرگونی دفنیburial metamorphismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دگرگونی در توالیهای رسوبی ـ آتشفشانی در حوضۀ رسوبی یا ژرفناوههای اقیانوسی مدفونشده در توالیها
دفنةلغتنامه دهخدادفنة. [ دَ ف َ ن َ ] (اِخ ) شهرکی است در شام و منسوب بدان دفنی شود. (از الانساب سمعانی ).
جنازةدیکشنری عربی به فارسیمراسم دفن , مراسم تشييع جنازه , وابسته به ايين تشييع جنازه , دفني , مجلس ترحيم وتذکر
funeralدیکشنری انگلیسی به فارسیمراسم خاکسپاری، مراسم تشییع جنازه، مراسم دفن، بخاک سپاری، مجلس ترحیموتذکر، دفنی، وابسته به تشییع جنازه، وابسته به ایین تشییع جنازه
دفینلغتنامه دهخدادفین . [ دَ ] (ع ص ) پنهان . (منتهی الارب ). زیر خاک کرده . (دهار). مدفون . (اقرب الموارد). در خاک کرده . در خاک نهان کرده . ج ، أدفان ،دُفَناء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : با بندگان و کهتران از آسمان گوید سخن آنکس که او را ده درم باشد به
دگرگونی دفنیburial metamorphismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دگرگونی در توالیهای رسوبی ـ آتشفشانی در حوضۀ رسوبی یا ژرفناوههای اقیانوسی مدفونشده در توالیها