لامارکلغتنامه دهخدالامارک . (اِخ ) گیوم دو. ملقب به «سانگلیه دزاردن ». وی در انقلاب شهر لیژآلت اجرای سیاست لوئی یازدهم بود. (تولد حدود 1446 و وفات به سال 1485 م .).
بهزلغتنامه دهخدابهز. [ ب َ ] (ع مص ) راندن و دور کردن کسی را از خویشتن بدرشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بدرشتی دور کردن کسی را و دفعکردن او را. (ناظم الاطب
نارونUlmusواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از نارونیان با حدود هجده گونۀ درختی جنگلی و سایهانداز زینتی که در مناطق معتدل شمالی میرویند و بسیاری از آنها به خاطر ارتفاع زیاد و شاخ و برگ زیبا کاش
تحویل کردنلغتنامه دهخداتحویل کردن . [ ت َح ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منتقل شدن . نقل مکان کردن . حرکت کردن . از جایی به جایی دیگر شدن : اگر بدان [ آبگیر ] تحویل توانید کرد، در امن و راحت
افرلغتنامه دهخداافر. [ اَ ] (ع مص ) سخت دویدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دویدن . (المصادر زوزنی ). و رجوع به نشواللغة ص 19 شود. || سبکی و چالاکی نمودن در خدمت