دفتر کلفرهنگ انتشارات معین( ~ کُ) (اِمر.) دفتری که هر مؤسسه بازرگانی باید آن را نگه داری و هر هفته لااقل یک بار داد و ستدش را با تفکیک موضوع در آن ثبت کند.
دفترکل توزیعیdistributed ledger, shared ledgerواژههای مصوب فرهنگستانپایگاه دادهای که در مکانها، کشورها، یا مؤسسات مختلف توزیع شده است و در آن دادهها یکی پس از دیگری در دفتری کل بهطور پیوسته و مرتبط به یکدیگر ذخیره میشوند ا
دفتر حسابداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی سابداری، دفاتر قانونی، دفاترپلمبه، دفتر کل، دفتر روزنامه مدارکحسابداری▼ سیستم حسابداری، روش حسابداری، نرمافزار، اصول حسابداری▼ چرتکه، ماشین
دفترفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. دستۀ کاغذ تهدوزیشده به شکل کتاب که در آن مطالب و اشعار یا حسابها را بنویسند؛ کتابچه؛ جزوه.۲. [مجاز] اتاق کار.۳. محل جمعآوری نامهها.۴. [مجاز] جایی که من