دفترچهلغتنامه دهخدادفترچه . [ دَ ت َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر دفتر. (آنندراج ). دفتر کوچک . (لغات فرهنگستان ). دفتر خرد. کتابچه . || مزیدعلیه دفتر. (از آنندراج ) : مشهور به عشق
دفترچهفرهنگ انتشارات معین( ~. چِ) (اِمصغ .) دفتر کوچک . ؛ ~ پس انداز دفترچه ای که بانک یا مؤسسة مالی به هر دارندة حساب پس انداز می دهد و در آن مبلغ موجودی و دریافتی یا پرداختی را ثبت می
کارنامهلغتنامه دهخداکارنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقه ای یا دفترچه ای که مبین ارزش و خاتمه ٔ کار تحصیلی است . || جنگ نامه و تاریخ . (برهان ) (انجمن آرا). توسعاً تاریخ . سالنا
نوشتافزارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ، لوازمالتحریر، مدادوکاغذ، مرکب، جوهر، قلم، پر، گچ، کاغذ دفتر، دفترچه، کلاسور، دفترصدبرگ، دفتریادداشت تختهسیاه، تخته
pocketbookدیکشنری انگلیسی به فارسیدفترچه یادداشت، کیف بغلی، کتابچه یا دفتر بغلی، کتاب جیبی، جزوه دان، جای کاغذ یا اسکناس پول