دفتردارلغتنامه دهخدادفتردار. [ دَ ت َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ دفتر. صاحب دفتر. دفتردارنده . || حافظ و نگهبان دفتر. || آنکه شغلش ثبت نامه ها در دفتر است . (فرهنگ فارسی معین ). || خزان
دفتردارفرهنگ انتشارات معین( ~.) [ ع - فا. ] (اِ.) 1 - کسی که مسئول نوشتن و تنظیم و نگه داری دفترهای یک مؤسسه است . 2 - مدیر یا صاحب دفترخانه .
دفترداریلغتنامه دهخدادفترداری . [ دَ ت َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل دفتردار. (فرهنگ فارسی معین ). || عمل نگاه داشتن و نوشتن دفترهای حساب بموجب دستورهای حسابداری . (لغات فرهنگستان ). ف
دفترداریفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعمل و شغل دفتردار؛ عمل نگاه داشتن و نوشتن دفترهای حساب مطابق قواعد حسابداری.
دفترداریلغتنامه دهخدادفترداری . [ دَ ت َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل دفتردار. (فرهنگ فارسی معین ). || عمل نگاه داشتن و نوشتن دفترهای حساب بموجب دستورهای حسابداری . (لغات فرهنگستان ). ف
دفترداریفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعمل و شغل دفتردار؛ عمل نگاه داشتن و نوشتن دفترهای حساب مطابق قواعد حسابداری.
حساب در دفترداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی در دفترداری، ماندۀ حساب، تتمه تراز، بالانس، ترازشدن، خواندنِ حساب جدول حسابها، ریزحسابها پایاپای آرتیکلها سرفصلهای حسابها: حسابهای ترازنامه
کاتبدیکشنری عربی به فارسیمنشي , دفتردار , کارمند دفتري , فروشنده مغازه , مقاله نويس , نويسنده , مولف , مصنف , راقم , نگارنده