دفاع کردنلغتنامه دهخدادفاع کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دفع شر نمودن . (ناظم الاطباء). دفع تعرض کردن .- دفاع کردن از خود ؛ صیانت نفس کردن در مقابل تعرض دیگری .
مدافعدیکشنری عربی به فارسیدفاع کردن , طرفداري کردن , حامي , طرفدار , وکيل مدافع , کسي که در لشکر کشي شرکت ميکند , سرباز کهنه کار , نامزد انتخابات , کسيکه در پارلمان تبليغ ميکند
defendingدیکشنری انگلیسی به فارسیدفاع کردن، دفاع کردن از، حمایت کردن، مصون ساختن، محافظت کردن، طرفداری کردن
دفاع چپleft defenderواژههای مصوب فرهنگستانبازیکنی که در سمت چپ زمین وظیفۀ دفاع کردن را بر عهده دارد متـ . مدافع چپ