دالی کردنلغتنامه دهخدادالی کردن . [ دال ْ لی ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوعی بازی دادن کودکان خاصه کودکان خردسال و شیرخواره را با پنهان کردن خود یا سر خویش پشت حاجبی و سپس ظاهر کردن و ادا ک
بردنلغتنامه دهخدابردن . [ ب ُ دَ ] (مص ) کشیدن . حمل کردن . برداشتن . با خود برداشتن . نقل کردن . منتقل کردن . (یادداشت مؤلف ). اذهاب .(تاج المصادر بیهقی ). مقابل آوردن . نقل ک
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صفوی (اول ) (جلوس 907 هَ . ق . - وفات 930). شاه اسماعیل بن شیخ حیدربن شیخ جنیدبن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن شیخ صدرالدین موسی بن شیخ صف
دست بردنلغتنامه دهخدادست بردن . [ دَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) تصرف کردن . دخالت کردن .- دست از پی چیزی بردن ؛ به کنه آن رسیدن . (آنندراج ).- دست بردن در چیزی ؛ آن را کمی تغییر دادن . (
رفتنلغتنامه دهخدارفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل ک
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ینالتگین . وی از سالاران دوره ٔ غزنوی است . نخست خازن سلطان محمود و در همه سفرهای این پادشاه با او بود و خدمتهای نیکو کرد سپس در زمان سل