دعکایةلغتنامه دهخدادعکایة. [ دِ ی َ ] (ع ص ، اِ) زن پرگوشت . || مرد پرگوشت ، دراز بالا باشد یا کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دعایةلغتنامه دهخدادعایة. [ دِ ی َ ] (ع اِمص ) در اصطلاح امروزین عرب زبانان ، تبلیغ کردن برای کسی یاحزبی یا عقیده ای و غیره ، و از آن جمله است «وزارة الدعایة» و «دائرة الدعایة». ت
دعظایةلغتنامه دهخدادعظایة. [ دِ ی َ] (ع ص ، اِ) کوتاه بالا و بسیار گوشت ، گو دراز بالا باشد. (منتهی الارب ). شخص بسیار گوشت خواه دراز و طویل باشد خواه کوتاه . (از ذیل اقرب الموارد
دعایةلغتنامه دهخدادعایة. [ دِ ی َ ] (ع اِمص ) در اصطلاح امروزین عرب زبانان ، تبلیغ کردن برای کسی یاحزبی یا عقیده ای و غیره ، و از آن جمله است «وزارة الدعایة» و «دائرة الدعایة». ت
دعظایةلغتنامه دهخدادعظایة. [ دِ ی َ] (ع ص ، اِ) کوتاه بالا و بسیار گوشت ، گو دراز بالا باشد. (منتهی الارب ). شخص بسیار گوشت خواه دراز و طویل باشد خواه کوتاه . (از ذیل اقرب الموارد
حکیمیلغتنامه دهخداحکیمی . [ ح َ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن ابن قریش حکیمی اخباری ، مکنی به ابوعبداﷲ. او از جماعتی سماع حدیث داشت . و از اوست : کتاب حلیةالادباء. کتاب سقطالجوهر. ک