دعواگویش اصفهانی تکیه ای: da:vâ طاری: da:vâ / morâfeɂa طامه ای: da:vâ طرقی: daɂvâ کشه ای: da:vâ نطنزی: da:vâ
دعوافرهنگ مترادف و متضادآشوب، اختلاف، تنازع، حرب، زدوخورد، کشمکش، مجادله، مرافعه، مشاجره، منازعه، نزاع ≠ صلح
دعوادیکشنری فارسی به انگلیسیaggro, argument, difference, disagreement, falling-out, jar, misunderstanding, quarrel, tiff
دَعَوُاْفرهنگ واژگان قرآنخواندند - درخواست کردند(درجمله "دَعَوُاْ ﭐللَّهَ " چون دو ساکن به هم رسيده اند واو ضمه گرفته است)
دَّعَوَافرهنگ واژگان قرآنخواندند - درخواست کردند(درجمله "فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا ﭐللَّهَ " چون دو ساکن به هم رسيده اند واو فتحه گرفته است و دال نيز به دليل نزديکي تلفظش به "ت " در