دعاویلغتنامه دهخدادعاوی . [ دَ وا ] (ع اِ)ج ِ دعوی ، ولی آنرا به کسر واو (بصورت منقوص ) ارجح دانسته اند. (از اقرب الموارد). رجوع به دَعاوی شود.
دعاویلغتنامه دهخدادعاوی . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دعوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دعوی شود. || ادعاها : گفت هین امروز ای خواهان گاومهلتم ده وین دعاوی را مکاو. مولوی . ||
وکیل دعاویفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات وی، مدعی، وکیل پایه یکدادگستری، وکیل مدافع، وکیل انتخابی، وکیل تسخیری، وکیل معاضدتی
دادگاه خانوادهfamily courtواژههای مصوب فرهنگستاندادگاهی که دعاوی حقوقی در بطن خانواده شامل اختلاف زوجها و مسائل مربوط به کودکان را مورد بررسی قرار میدهد