دعاةلغتنامه دهخدادعاة. [ دُ ] (ع ص ، اِ) دعات . ج ِ داعی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به داعی و دعات شود. || مبلغین : هر کجا یکی بود از دعاة و اتباع مزدک سر برآوردند. (
داءةلغتنامه دهخداداءة. [ ءَ ] (اِخ ) نام کوهی فاصل میان نخله ٔ شامیه و نخله ٔ یمانیه از نواحی مکه . (معجم البلدان ).
داعی الدعاةلغتنامه دهخداداعی الدعاة. [ عِدْ دُ ] (اِخ ) عبدالجباربن اسماعیل بن عبدالقوی و حاج بن عبدالقوی نیز گفته اند. از بازماندگان انصار فاطمیین به مصر بود از پس آنکه دولت آنان برفت
داعی الدعاةلغتنامه دهخداداعی الدعاة. [ عِدْ دُ ] (ع اِ مرکب ) در درجات و مراتب هفتگانه ٔ اسماعیلیه یعنی ناطق و اساس و امام و حجت و داعی و مأذون و مستجیب ، گاهی میان حجت جزایر و امام د
زیارت نامهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدعاهایی که در وقت زیارت آرامگاه امام یا امامزادهای از روی نوشته یا از بر میخوانند.