دصلغتنامه دهخدادص . [ دَص ص ] (ع مص ) خدمت کردن با رعایت آداب آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَض ّ. و رجوع به دض شود.
دصلغتنامه دهخدادص . [ دَص ص ] (ع مص ) خدمت کردن با رعایت آداب آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَض ّ. و رجوع به دض شود.
دودالصباغینلغتنامه دهخدادودالصباغین . [ دُص ْ ص َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) دودالقرمز. قرمزدانه . (یادداشت مؤلف ).
دودالصنوبرلغتنامه دهخدادودالصنوبر. [ دُص ْ ص َ ن َ / نُو ب َ ] (ع اِ مرکب ) دودالشجرالصنوبر. کرم سبزی است که بر درخت صنوبر گرد آید. (یادداشت مؤلف ).
عودالصلیبلغتنامه دهخداعودالصلیب . [ دُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) دوائیست که آن را فاوانیا گویند. با هرکه باشد از زحمت صرع ایمن گردد. و بعضی گویند چوبی است که آتش بر آن کار نکند و هرچه بش
دیر هندالصغریلغتنامه دهخدادیر هندالصغری . [ دَ رِ هَِ دِص ْ ص ُ را ] (اِخ ) در حیره نزدیک خطه ٔ بنی عبداﷲبن دارم بکوفه و پس از خندق واقع است . و گویند: چون انوشیروان نعمان بن منذر را بزن