naivestدیکشنری انگلیسی به فارسیnaivest، ساده، ساده و بی تکلف، ساده لوح، خام، ساده دل، بی تجربه، بی ریا، ساده طبع
nailsدیکشنری انگلیسی به فارسیناخن، میخ، چنگ، میخ سرپهن، سم، چنگال، گل میخ، زدن، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن، بدام انداختن، قاپیدن، کوبیدن، گرفتن