سجلدیکشنری عربی به فارسینامنويسي کردن , ثبت نام کردن , عضويت دادن , درفهرست واردکردن , در صورت نوشتن , نام نويسي کردن (در هيلت منصفه)
گروغلغتنامه دهخداگروغ . [ گ ُ ] (اِ) دروغ که به عربی کذب گویند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) : یکی دیگری زن برین هم نشان گروغ از گناه است بر سرکشان . فردوسی (از جهانگیری ).ای
الهی همدانیلغتنامه دهخداالهی همدانی . [ اِ لا ی ِ هََ م َ ] (اِخ ) عمادالدین محمد حسینی . از سادات اسدآباد همدان معاصر شاه عباس اول بود. وی بهند رفت و به سال 1063 هَ . ق . در کشمیردرگذ
قسطنطینلغتنامه دهخداقسطنطین . [ ق ُ طَ طی ] (اِخ ) نام کتابی است که لوقای حکیم در کیش آتش پرستی تصنیف کرده بود. و در جای دیگر به جای لوقا، ابوالقاسم نوشته بود، واﷲاعلم . (از برهان
کاکلغتنامه دهخداکاک . (اِ) مرد که در مقابل زن است . (برهان ). به لغت ماوراءالنهر مرد باشد. (لغت نامه ٔ اسدی ) : همه چون غول بیابان همه چون مار صلیب همه بومره ٔ نجدی همه چون کاک