دشخوارپسندلغتنامه دهخدادشخوارپسند. [ دُ خوا / خا پ َ س َ ] (نف مرکب ) دشوار پسند. (آنندراج ). آنکه به دشواری چیزی را پسندمی کند. (ناظم الاطباء). مشکل پسند : نیکو لفظ دقیق نظر معانی شن
دشوارپسندلغتنامه دهخدادشوارپسند. [ دُش ْ پ َ س َ ] (نف مرکب ) مشکل پسند. (آنندراج ). || مایل به اشکال در کارها. (ناظم الاطباء).
دشوارپسندفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کسی که به دشواری چیزی را پسند کند.۲. آنکه دشواری و سختی را میپسندد.
دشوارپسندلغتنامه دهخدادشوارپسند. [ دُش ْ پ َ س َ ] (نف مرکب ) مشکل پسند. (آنندراج ). || مایل به اشکال در کارها. (ناظم الاطباء).
دقت پسندلغتنامه دهخدادقت پسند. [ دِق ْ ق َ پ َ س َ ] (نف مرکب ) دشوارپسند و مشکل پسند. (آنندراج ). و رجوع به دقت شود.
نویدیلغتنامه دهخدانویدی . [ ن َ ] (اِخ ) مؤلف صبح گلشن او را شاعری دشوارپسند توصیف کرده و آرد: «دیوان مختصرش متضمن بیست و نه غزل ... و هر غزلش به التزام مالایلزم ترک حرفی از حرو
دژپسندفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بدپسند.۲. دشوارپسند.۳. کسی که امر سخت و دشواری را بپسندد.۴. زاهد؛ پارسا؛ پرهیزگار.
دژپسندلغتنامه دهخدادژپسند. [ دُ پ َ س َ ] (نف مرکب ) دژپسندنده . بدپسند. مشکل پسند. دیرپسند. دشوارپسند. پسندنده ٔ چیز بد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کسی که امری مکروه و سخت را پسن