دشتهلغتنامه دهخدادشته . [ دَ ت َ ](اِخ ) دهی از دهستان شراء بخش رزن شهرستان همدان . سکنه ٔ آن 455 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، لبنیات ، حبوب و صیفی . (از فرهنگ جغرافیا
دم برگلغتنامه دهخدادم برگ . [ دُ ب َ ] (اِ مرکب ) دسته ٔ برگ که بدان با شاخ پیوندد. (یادداشت مؤلف ). میله ٔ باریکی را که قطورتر از پهنک می باشد و پهنک به وسیله ٔ آن به ساقه ٔ نبا
برگستوانورلغتنامه دهخدابرگستوانور. [ ب َ گ ُس ْت ْ وان ْ وَ ] (ص مرکب ) برگستواندار. تن به برگستوان پوشیده . در برگستوان رفته . با پوشش جنگ : مرا گفته بود او که با صدهزارزره دار و برگ
خباکالغتنامه دهخداخباکا. [ خ َ ] (اِ) چاردیوار سرگشاده که شبانان گوسفندان در آن کنند. (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). || خفه کردن . گلو فشردن : خدنگش بیشه بر شیران کند تنگ
برگشتپذیرreversibleواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] ویژگی فرایندی که توانایی برگشت داشته باشد [فیزیک] ویژگی فرایندهایی که میتوان آنها را با تغییر بسیار کوچک شرایط خارجی وارونه کرد
چهار برگهلغتنامه دهخداچهار برگه . [چ َ / چ ِ ب َ گ َ / گ ِ ] (ص نسبی ) دارای چهاربرگ . || (اِ) در اصطلاح گیاه شناسی گیاهی که چهار برگ داشته باشد یا چهار برگ از برگهای آن رُسته باشد.