دسوقیلغتنامه دهخدادسوقی . [ دُ ] (اِخ ) ابراهیم عبدالغفار دسوقی (1226-1300 هَ . ق .) از کسانی است که در قرن سیزدهم هجری در مصر یاری بسیار به امر ترجمه ٔ مطالب از زبانهای اروپائی
دسوقیلغتنامه دهخدادسوقی . [ دُ ] (اِخ ) ابراهیم بن ابراهیم السیدبن السیدپاشا اباظة. از ادیبان مصر در قرن اخیر. وی به سال 1299 هَ . ق . در کفراباظة متولد شد و در سال 1372 هَ . ق .
دسوقیلغتنامه دهخدادسوقی . [ دُ ] (اِخ ) ابراهیم بن ابی المجدبن قریش بن محمد (633-676 هَ . ق .) از بزرگان متصوفه ٔ قرن هفتم هجری و از اهالی دسوق (در غرب مصر) بوده است . او را اخبا
دسوقیلغتنامه دهخدادسوقی . [ دُ ] (اِخ ) صالح بن محمد (1200-1246 هَ . ق .) از فاضلان دمشق و آخرین تن از خاندان دسوقی دمشق بوده است . او را دیوان شعر و رساله ای است . (از الاعلام ز
دسوقیلغتنامه دهخدادسوقی . [دُ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن عرفه ٔ دسوقی مالکی . از عربی دانان مصر و مدرسان الازهر در قرن سیزدهم هجری بود که 1230 هَ . ق . در قاهره درگذشت . او راست : ال
دروقینونلغتنامه دهخدادروقینون . [ دَ] (معرب ، اِ) لغتی است رومی و بعضی گویند یونانی است به معنی نباتی که به درخت زیتون ماند لکن از یک گز کوتاهتر می باشد و برگش درازتر از برگ زیتون ا
دسقیروطوسلغتنامه دهخدادسقیروطوس . [ دِ ] (اِخ ) تلفظی است از ذیاسقوریذوس . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ذیاسقوریذوس در ردیف خود شود.
دستقیچلغتنامه دهخدادستقیچ . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، با 184 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9
حسن شمسهلغتنامه دهخداحسن شمسه . [ ح َ س َ ش َ س َ ] (اِخ ) (شیخ ...) او راست : مسرةالعینین به شرح حزب ابی العینین و آن حزب ابراهیم الدسوقی است و شرح به سال 1267 هَ . ق . پایان یافته
شافعیلغتنامه دهخداشافعی . [ ف ِ ] (اِخ ) نام و نسب : محمدبن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافعبن سائب بن عبیدبن یزیدبن هاشم بن عبدالمطلب بن عبدمناف قرشی مطلبی ، مکنی به ابوعبداﷲ. و ا
دروقینونلغتنامه دهخدادروقینون . [ دَ] (معرب ، اِ) لغتی است رومی و بعضی گویند یونانی است به معنی نباتی که به درخت زیتون ماند لکن از یک گز کوتاهتر می باشد و برگش درازتر از برگ زیتون ا
دسقیروطوسلغتنامه دهخدادسقیروطوس . [ دِ ] (اِخ ) تلفظی است از ذیاسقوریذوس . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ذیاسقوریذوس در ردیف خود شود.