دست پختلغتنامه دهخدادست پخت .[ دَ پ ُ ] (ن مف مرکب ) دست پز. پخته ٔ دست و پرورده ٔ دست . (غیاث ). چیزی که به دست پخته باشند اعم از آنکه حیوان بود یا نبات . (آنندراج ). غذایی که شخص
دستگویش اصفهانی تکیه ای: das(s) طاری: das(s) طامه ای: das(s) طرقی: das(s) کشه ای: das(s) نطنزی: das(s)
دستفرهنگ انتشارات معینافشاندن ( ~. اَ دَ) (مص ل .) 1 - رقص و پایکوبی کردن .2 - صرفنظر کردن ، دست برداشتن .
دست پزلغتنامه دهخدادست پز. [ دَ پ َ ] (ن مف مرکب ) دست پخت . با دست پخته شده . دستی پز: نان دست پز. || (نف مرکب ) آنکه نان در خانه پزد فروختن را نه در خبازی . (یادداشت مرحوم دهخدا
دست پزیلغتنامه دهخدادست پزی . [ دَ پ َ ] (حامص مرکب ) دستی پزی . با دست پخته بودن : نان دست پزی . نان دستی پزی .
پختلغتنامه دهخداپخت . [ پ ُ ] (مص مرخم ) طبخ . پَزش . || مقداری از چیزی که در یک بار پزند یا در یک بار دردیگ کنند: یک پخت قهوه . یک پخت فلفل . یک پخت چای .ترکیب ها:-پل و پخت .