دست نگه داشتنلغتنامه دهخدادست نگه داشتن . [ دَ ن ِ گ َه ْ ت َ] (مص مرکب ) بازایستادن از انجام دادن کاری . خودداری کردن از اقدامی . کنایه از صبر و شکیبائی و عدم عجله در کارهاست . در کاری
دستگویش اصفهانی تکیه ای: das(s) طاری: das(s) طامه ای: das(s) طرقی: das(s) کشه ای: das(s) نطنزی: das(s)
دستفرهنگ انتشارات معینافشاندن ( ~. اَ دَ) (مص ل .) 1 - رقص و پایکوبی کردن .2 - صرفنظر کردن ، دست برداشتن .
لَمْ يَکُفُّواْفرهنگ واژگان قرآندست نگه نداشتند(کلمه کف الايدي - دست نگه داشتن، کنايه است از خود داري از جنگ ، چون قتلي که در کارزار اتفاق ميافتد به وسيله دست انجام ميشود.کلمه کف به معناي کف د
دست نگاه داشتنلغتنامه دهخدادست نگاه داشتن . [ دَ ن ِت َ ] (مص مرکب ) خودداری کردن از اقدام به کاری . بازایستادن از انجام دادن عملی . توقف در کاری . دست نگه داشتن . درنگ کردن . صبر کردن .
کَفَّ أَيْدِيَهُمْفرهنگ واژگان قرآندست آنها را نگه داشت-دست آنها را دفع کرد - دست آنها را کوتاه کرد (کلمه کف الايدي - دست نگه داشتن کنايه است از خود داري از جنگ ، چون قتلي که در کارزار اتفاق مياف
دعالغتنامه دهخدادعا. [ دُ ] (ع اِمص ) دعاء. حاجت خواستن . ج ، أدعیه ، دعوات . (از آنندراج ). استغاثه به خدا. استدعای برکت . تضرع . درخواست از درگاه خدا. (ناظم الاطباء). درخواس