دستگویش اصفهانی تکیه ای: das(s) طاری: das(s) طامه ای: das(s) طرقی: das(s) کشه ای: das(s) نطنزی: das(s)
غلولغتنامه دهخداغلو. [ غ ُ ل ُوو ] (ع مص ، اِمص ) غلو در امر؛ درگذشتن از حد آن . (منتهی الارب ). از حد درگذشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ) (مجمل ال
غلولغتنامه دهخداغلو. [ غ َل ْوْ ] (ع مص ) به نهایت بلند نمودن دست را در انداختن تیر، یا به نهایت قدرت دور انداختن تیر را. (منتهی الارب ): غلا الرامی بالسهم غَلْواً وغُلُوّاً؛ ر
دست برداشتنلغتنامه دهخدادست برداشتن . [ دَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دست بلند کردن . دست را از روی زمین یا از روی چیزی بالا بردن و بلند کردن : بدانم به دستی که برداشتم به نیروی خود برنیفراش
دست انداختنلغتنامه دهخدادست انداختن . [ دَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) انداختن دست .قرار دادن دست . درآوردن دست گرد چیزی یا فراز چیزی :تلکد؛ دست انداختن در گردن کسی . (از منتهی الارب ).- دست د
ارتفاعلغتنامه دهخداارتفاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خاستن . برخاستن . بلند شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ). نشوص . (تاج المصادر). بلند گردیدن . رَفع. بالا آمدن . برآمدن . از