دستیارهلغتنامه دهخدادستیاره .[ دَس ْت ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) دست برنجنی که از نقره و طلا باشد. (آنندراج ). دستنبد. دستوانه . دستیانه .
النگوفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحلقۀ فلزی باریک که زنان برای زینت به مچ دست میکنند و بیشتر از طلا یا نقره ساخته میشود؛ دستبند؛ دستیاره؛ دستبرنجن.
دستبندفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. حلقه و زنجیری از طلا یا نقره یا چیز دیگر که زنان به مچ دست خود میبندند؛ دستبرنجن؛ النگو؛ دستیاره؛ دستینه.۲. دو حلقۀ فلزی متصل به هم که با آن هر دو دست شخص
دستوارهلغتنامه دهخدادستواره . [ دَس ْت ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) دستوار. عصا و چوبدستی شبانان . باهو : وقت قیام هست عصا دستگیر من بیچاره آنکه او کند از دستواره پای . کمال اسماعیل . ||