دستگیریفرهنگ مترادف و متضاد۱. تعاون، غوث، کمک، مدد، مساعدت، معاضدت، همدستی، یاری ۲. بازداشت، توقیف ۳. ارشاد، هدایت
دستگیریلغتنامه دهخدادستگیری . [ دَ ] (حامص مرکب ) گرفتن دست کسی به اعانت . دستیاری . اعانت . کمک . یاری . مددکاری .یاریگری . (شرفنامه ). معاونت . مساعدت . معاضدت . مدد. همراهی . ام
دستگیری کردنلغتنامه دهخدادستگیری کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اعانت و مساعدت و معاضدت و یاری و مددکاری کردن : بدان پرورانیدم این تار راکه تا دستگیری کند یار را. فردوسی .گه نعمت دهد ن
دستگیری نمودنلغتنامه دهخدادستگیری نمودن . [ دَ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دستگیری کردن . اعانت کردن : به صحبتش شادمانی کردند و به نان و آبش دستگیری نمودند. (گلستان ).