دستگیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسیر، بازداشت، توقیف، گرفتار ۲. مددکار، مساعد، یار، یاور ۳. پیر، قطب، مراد، مرشد
دستگیرلغتنامه دهخدادستگیر. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر (خیاو). واقع در 7هزارگزی شمال خیاو و پانصدگزی راه شوسه ٔخیاو به ابهر، با 1328 ت
دستگیرلغتنامه دهخدادستگیر. [ دَ ] (نف مرکب ) آخذ. دست گیرنده : دل سنگ بگذاشتندی به تیرنبودی کس آن زخم را دستگیر. فردوسی . || کسی که دست کسی را بدست برگیرد و بنوازد. (آنندراج ). گی
دستگیرفرهنگ انتشارات معین( ~.) 1 - (ص فا.) کسی که دست دیگران را بگیرد، مددکار. 2 - فریادرس . 3 - (ص مف .) گرفتار، اسیر. 4 - مرشد، مراد.