دستیلغتنامه دهخدادستی .[ دَ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به دست . مربوط به دست .- صنایع دستی ؛ صنایعی که حاصل دست باشد.- کار دستی ؛کار که تهیه ٔ آن با چرخ نباشد. عمل یدی . کاری که با
دستگویش اصفهانی تکیه ای: das(s) طاری: das(s) طامه ای: das(s) طرقی: das(s) کشه ای: das(s) نطنزی: das(s)
دستآسگویش اصفهانی تکیه ای: dassâr/ dastâs طاری: arči طامه ای: ardassi طرقی: ar-e dassi/ dassâr کشه ای: ardassi نطنزی: âr-e dassi
دستفرهنگ انتشارات معینافشاندن ( ~. اَ دَ) (مص ل .) 1 - رقص و پایکوبی کردن .2 - صرفنظر کردن ، دست برداشتن .
احبطدیکشنری عربی به فارسیپيش دستي کردن بر , پيش جستن بر , پيش افتادن , ممانعت کردن , کمين , کمينگاه , خنثي کردن , هيچ کردن , باطل کردن , نااميد کردن , فکر کسي را خراب کردن , فاسدشدن
ضربة اليد الخلفيةدیکشنری عربی به فارسیپشت دستي يا ضربه با پشت راکت(دربازي تنيس و غيره) , زشت , ناهنجار , با پشت دست ضربه زدن , باپشت راکت ضربت وارد کردن
مهارةدیکشنری عربی به فارسیچيره دستي , ورزيدگي , تردستي , مهارت , استادي , زبر دستي , هنرمندي , کارداني , مهارت عملي داشتن , کاردان بودن , فهميدن
رمحدیکشنری عربی به فارسینيزه دستي سبک , زوبين , پرتاب نيزه , نيزه , ضربت نيزه , نيشتر زدن , نيزه زدن , سنان , نيزه دار , نيزه اي , بانيزه زدن