دستورانلغتنامه دهخدادستوران . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کهنه بخش جغتای شهرستان سبزوار. واقع در 120هزارگزی باختر جغتای و کنار راه مالرو عمومی جغتای به شریف آباد، با 409 تن سکن
توقیعاتلغتنامه دهخداتوقیعات . [ ت َ ] (اِخ ) ... کسری انوشیروان کتابی است شامل 173 «مرفوع و توقیع» یا پرسش و پاسخ که دستوران و موبدان در امور مهم کشوری و اجرای عدل بین مردم از خسرو
جادنگولغتنامه دهخداجادنگو. [ دَ ] (اِ) کسی را گویند که هرچه پارسیان زردشتی نذر و نیاز آتش خانه و هیربُدان و موبدان و دستوران کرده باشند، گرفته بمصرفش رساند. (آنندراج ) (برهان قاطع
عیشوبختلغتنامه دهخداعیشوبخت . [ ب ُ ] (اِخ ) نام رئیس نصارای ایرانی به مائه ٔ هشتم میلادی است . او راست کتاب دستوران . رجوع به سبک شناسی ج 1 ص 51 و ایران در زمان ساسانیان ص 76 شود.
وزرالغتنامه دهخداوزرا. [ وُ زَ ] (ع اِ) وزراء. ج ِ وزیر. وزیران و دستوران . (ناظم الاطباء) : آن وزیری که چون دگر وزراوزرورزی نکرد در یک باب . سوزنی .وزرای نوشیروان در مهمی از مص
بی عاقبتلغتنامه دهخدابی عاقبت . [ ق ِ ب َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عاقبت )بی فرجام . نافرجام . آنچه سرانجامش نیکو نبود و ببدی انجامد. (ناظم الاطباء) : پاداش کردار نامحمود این بدکردار ب