دستمالیلغتنامه دهخدادستمالی . [ دَ ] (حامص مرکب ) عمل دست مالیدن . رجوع به دست مال و دست مالیدن و دست مالی کردن شود.
دستمالیفرهنگ انتشارات معین( ~.)(حامص .)1 - عمل دست مالیدن به چیزی . 2 - استعمال چیزی و مبتذل کردن آن .
لامهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدستمالی که روی دستار یا کلاه میبندند؛ لامک: ◻︎ پیچیده یکی لامک میرانه به سر بر / بربسته یکی کزلک ترکی به کمر بر (سوزنی: ۳۳).
چوپیواژهنامه آزادچوپی=به دستمالی که اولین نفر از سمت چپ گروه رقص کنندگان محلی کوردی در دست میگیرد و آنرا در هوا تکان می دهد چوپی می گویند.میتواند دستمال یا هر چیزی که بشود آنرا
قاب دستمالفرهنگ انتشارات معین(دَ) (اِمر.) دستمالی که در منزل برای پاک کردن یا خشک کردن به کار می رود. قابس (بِ) [ ع . ] (اِفا.) سوزنده ، درخشان .