دستریکلغتنامه دهخدادستریک . [ دَ ] (اِ مرکب )رنده ٔ نجار و رنده و اره ٔ کلان . || اره ٔ کلان . || جدول و مسطر معماران . (آنندراج ).
دخترکوچکگویش اصفهانی تکیه ای: dotkasle طاری: dotkasǰe طامه ای: dotkesli طرقی: dot(-e) kas کشه ای: dot(-e) kas نطنزی: dotkesla
رقسِ چوپّىگویش بختیاریرقص چوپى، نوعى رقص جمعى(تعدادى زن و مرد با گرفتن دستیکدیگر دایرهاى تشکیل مىدهند و یکنفر نیز به نام سرچوپى در جلو رقص رارهبرى مىکند. در رقص چوپى نفرهاىاول و آخر
دخت عمرانلغتنامه دهخدادخت عمران . [ دُ ت ِ ع ِ ] (اِخ ) مریم علیهاالسلام . مادر عیسی پیغمبر. دختر عمران : عیسی آنک پیش کعبه بسته چون احرامیان چادری کان دستریس دخت عمران آمده . خاقانی
دختلغتنامه دهخدادخت . [ دُ ] (اِ) مخفف دختر. (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغات ) (لغت محلی شوشتر). دختر. (از آنندراج ). فرزند ماده . (یادداشت مؤلف ). بنت . سلیلة. (منتهی الارب