دستبندلغتنامه دهخدادستبند. [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) دست بند. لعل و مروارید و امثال آنرا گویند که زنان بر رشته کشند و بر دست بندند. (از جهانگیری ) (برهان ). عقد گوهرین که زنان بر دست بندند. (غیاث ). دستینه ٔ زنان . (آنندراج ). چیزی است که از طلا و مروارید سازند و به دست بندند. (لغت محلی شوشتر، نسخه
دستبندلغتنامه دهخدادستبند. [ دَ ت َ ب َ ] (معرب ، اِ مرکب ) بازیی است مجوس را که دست یکدیگر را گرفته به دور هم می چرخند همچون رقصیدن . (از اقرب الموارد). قسمی بازی که عرب آنرا دَعکسة گویند. (از مهذب الاسماء). نوعی از رقص ایرانیان قدیم که دست یکدیگررا گرفته و می چرخند و آنرا عرب دعکسة ساخته است
دستبندفرهنگ فارسی عمید۱. حلقه و زنجیری از طلا یا نقره یا چیز دیگر که زنان به مچ دست خود میبندند؛ دستبرنجن؛ النگو؛ دستیاره؛ دستینه.۲. دو حلقۀ فلزی متصل به هم که با آن هر دو دست شخص تبهکار را بههم میبندند.۳. [قدیمی] نوعی رقص که چند تن دستبهدست یکدیگر میدهند و با هم میرقصند: ◻︎ به هر برزن آوای خنیاگران
دستبندلغتنامه دهخدادستبند. [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) دست بند. لعل و مروارید و امثال آنرا گویند که زنان بر رشته کشند و بر دست بندند. (از جهانگیری ) (برهان ). عقد گوهرین که زنان بر دست بندند. (غیاث ). دستینه ٔ زنان . (آنندراج ). چیزی است که از طلا و مروارید سازند و به دست بندند. (لغت محلی شوشتر، نسخه
دستبندلغتنامه دهخدادستبند. [ دَ ت َ ب َ ] (معرب ، اِ مرکب ) بازیی است مجوس را که دست یکدیگر را گرفته به دور هم می چرخند همچون رقصیدن . (از اقرب الموارد). قسمی بازی که عرب آنرا دَعکسة گویند. (از مهذب الاسماء). نوعی از رقص ایرانیان قدیم که دست یکدیگررا گرفته و می چرخند و آنرا عرب دعکسة ساخته است
دستبندفرهنگ فارسی عمید۱. حلقه و زنجیری از طلا یا نقره یا چیز دیگر که زنان به مچ دست خود میبندند؛ دستبرنجن؛ النگو؛ دستیاره؛ دستینه.۲. دو حلقۀ فلزی متصل به هم که با آن هر دو دست شخص تبهکار را بههم میبندند.۳. [قدیمی] نوعی رقص که چند تن دستبهدست یکدیگر میدهند و با هم میرقصند: ◻︎ به هر برزن آوای خنیاگران
دستبندلغتنامه دهخدادستبند. [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) دست بند. لعل و مروارید و امثال آنرا گویند که زنان بر رشته کشند و بر دست بندند. (از جهانگیری ) (برهان ). عقد گوهرین که زنان بر دست بندند. (غیاث ). دستینه ٔ زنان . (آنندراج ). چیزی است که از طلا و مروارید سازند و به دست بندند. (لغت محلی شوشتر، نسخه
دستبندلغتنامه دهخدادستبند. [ دَ ت َ ب َ ] (معرب ، اِ مرکب ) بازیی است مجوس را که دست یکدیگر را گرفته به دور هم می چرخند همچون رقصیدن . (از اقرب الموارد). قسمی بازی که عرب آنرا دَعکسة گویند. (از مهذب الاسماء). نوعی از رقص ایرانیان قدیم که دست یکدیگررا گرفته و می چرخند و آنرا عرب دعکسة ساخته است
دستبندفرهنگ فارسی عمید۱. حلقه و زنجیری از طلا یا نقره یا چیز دیگر که زنان به مچ دست خود میبندند؛ دستبرنجن؛ النگو؛ دستیاره؛ دستینه.۲. دو حلقۀ فلزی متصل به هم که با آن هر دو دست شخص تبهکار را بههم میبندند.۳. [قدیمی] نوعی رقص که چند تن دستبهدست یکدیگر میدهند و با هم میرقصند: ◻︎ به هر برزن آوای خنیاگران