دزدهلغتنامه دهخدادزده . [ دُ دَ / دِ] (اِ) در تداول عامه الحاق «ه » به آخر کلمه گاه معنی تحقیر می دهد و گاه همچون الف و لازم عهد ذهنی ، کلمه را معرفه می کند و گویند آقادزده ! به
دزده رودلغتنامه دهخدادزده رود. [ دُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) رودی که گاه دارای آب و گاه خشک باشد و در نواحی آهکی و گچی دیده میشود. جز در مواقع بارندگیهای زیاد، بستر آن خشک است زیرا آب د
تب دزدهلغتنامه دهخداتب دزده . [ ت َ دُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) تب مخفی . تبی که در بیمار اثری بارز نداشته باشد و بیشتر در بیماران پیر مسلول و آنهم در اوایل بیماری مشاهده میشود و درجه
نفس دزدهلغتنامه دهخدانفس دزده . [ ن َ ف َ دُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) زمین در یازدهم بهمن ماه جلالی مطابق 25 ژانویه ٔ فرانسوی و ششم دلو، نفس دزده می کشد. (یادداشت مؤلف ). مقابل نفس آشک
نوبه دزدهفرهنگ انتشارات معین(نُ بِ دُ دِ) (عا.) نوعی تب نوبه ای و لرز که کاملاً ظاهر نیست و به صورت مورمور با عوارض خفیف دیگر از قبیل زرد شدن چهره و لاغری و غیره بروز می کند.
دزده رودلغتنامه دهخدادزده رود. [ دُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) رودی که گاه دارای آب و گاه خشک باشد و در نواحی آهکی و گچی دیده میشود. جز در مواقع بارندگیهای زیاد، بستر آن خشک است زیرا آب د
تب دزدهلغتنامه دهخداتب دزده . [ ت َ دُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) تب مخفی . تبی که در بیمار اثری بارز نداشته باشد و بیشتر در بیماران پیر مسلول و آنهم در اوایل بیماری مشاهده میشود و درجه
نفس دزدهلغتنامه دهخدانفس دزده . [ ن َ ف َ دُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) زمین در یازدهم بهمن ماه جلالی مطابق 25 ژانویه ٔ فرانسوی و ششم دلو، نفس دزده می کشد. (یادداشت مؤلف ). مقابل نفس آشک