15044 مدخل
touristy
نوبة
becoming, deserving, due
حدث
ميل
liberal
در خور نگرش، چشمگیر
در خور، درخور
برازنده نبودن – در خور نبودن
(تلفظ: zibande) در خور ، سزاوار ، شایسته ، آراسته ، زیبا .
(تلفظ: mohannā) (عربی) در خور ، شایسته ؛ (در قدیم) گوارا و خوش ؛ دور از رنج .