در الانلغتنامه دهخدادر الان . [ دَ رِ اَ ] (اِخ ) شهری است به الان چون قلعه ای بر سر کوه و هر روزی هزار مرد به نوبت ، باره ٔ این قلعه نگاه دارند. (حدود العالم ). و رجوع به الان در
سطح صاف یا موربی که در اثر حرکت اب از خلا ل ان بحرکت وعکس العمل دراید و غالبابشکل پرده یا باله ایستدیکشنری فارسی به عربیقارب مزعنف
علان شعوبیلغتنامه دهخداعلان شعوبی . [ ع َل ْ لا ن ِ ش ُ ] (اِخ ) علان ورّاق . وی اصلاً ایرانی است . راویه و عارف به انساب و مثالب و منافرات بود. وی از خواص برامکه بوده و ناسخ بیت الحک
تخاولغتنامه دهخداتخاو. [ ت َ ] (اِخ ) سمعانی در الانساب چنین ضبط کرده و قریه ای از داروم غزه شام دانسته ، ولی یاقوت در معجم البلدان تخاوه آورده است . رجوع به تخاوه شود.
ذات النطاقینلغتنامه دهخداذات النطاقین . [ تُن ْ ن ِ ق َ ] (اِخ ) لقب اسماء بنت ابی بکر زوجه ٔ زبیربن عوام و مادر عبداﷲبن زبیر و عروةبن الزبیر. تاریخ بیهقی پس از شرح قتل حسنک وزیر که در
تقی الدین سبکیلغتنامه دهخداتقی الدین سبکی . [ ت َ قی یُد دی ن ِ س ُ ] (اِخ ) علی بن عبدالکافی بن علی بن تمام السبکی الانصاری الخزرجی مکنی به ابوالحسن است . در عصر خود شیخ الاسلام و از مفس
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن محمدبن غانیة، مشهور به ابن غانیة. وی امیر جزایر بالیار و نواحی آن در شرق اندلس بود. که در سال 579 هَ . ق . پس ازدرگذشت پدرش حک