پچپچهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسخنی که در افواه بیفتد و مردم آهسته و بیخگوشی به یکدیگر بگویند؛ پچپچ.
شایعفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ویژگی آنچه در افواه مردم پراکنده و منتشر شود.۲. گسترشیافته؛ پراکنده؛ منتشرشونده: بیماری شایع.۳. مورد قبول همه؛ رایج.۴. [قدیمی] ویژگی آنچه همه را دربر گیرد؛
افواهلغتنامه دهخداافواه . [ اَف ْ ] (ع اِ) ج ِفوه ، بمعنی دندان . || دیگ افزار و بوی افزار. || رنگ شکوفه و گونه ٔ آن . || صنف هرچیز و گونه ٔ آن . (منتهی الارب ). || دهانها و به ا
چکاچکلغتنامه دهخداچکاچک . [ چ ُ چ ُ ] (اِ مرکب ) سخنی و خبری را گویند که در افواه افتد. (برهان ). خبری را گویند که در افواه افتد. (جهانگیری ) (رشیدی ). سخن که در افواه افتد. (انج